خلاصه کتاب:
نشسته بود رو زمین و داشت یه تیکه هایی رو از رو زمین جمع میکرد !
بهش گفتم : کمک میخوای ؟
گفت : نه !
گفتم خسته میشی بزار خب کمکت کنم ؟
گفت : نه ، خودم جمع میکنم…
گفتم : حالا تیکه های چی هست ؟
بدجوری شکسته مشخص نیست چیه ؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سیتی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.